نورون های آیینهای: افسانه یا واقعیت؟!
نورون های آیینهای: افسانه یا واقعیت؟!
☆☆☆
اکتشاف نورونهای آیینهای در دهه ۹۰ میلادی برای برخی مدافعان آن بعنوان یک انقلاب در دانش مغز توصیف شده است؛ مثلا ویلانور راماچاندران استاد سرشناس روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا در مقالهای در سال ۲۰۰۰ اشاره کرده است که اکتشاف نورونهای آیینهای برای علوم اعصاب به همان اندازه اکتشاف دیانای برای زیستشناسی مهم است.
☆☆☆
اما نورونهای آیینهای چه هستند؟ در سال ۱۹۹۲ گروهی از دانشمندان علوم اعصاب دانشگاه پارما(ایتالیا) به رهبری جاکامو ریزولاتی گزارش کردند که دسته جدیدی نورون(سلول مغزی)در قشرحرکتی میمون ماکاک یافتهاند و آنها را نورونهای آیینهای (mirror
neurons) نامیدند.
☆☆☆
آنها ادعا کردند این شبکه از نورونها هنگامی فعال شدند که میمون در حین انجام فعالیتهای حرکتی خود به مشاهده اعمال حرکتی شخص دیگری نیز مشغول بود.
☆☆☆
بعد از ایناکتشاف، حجم گستردهای از تلاش پژوهشگران علوم اعصاب به مطالعه ساختار و نحوه کارکرد نورونهای آیینهای متمرکز شد، به گونهای که برخی پژوهشگران ادعا کردند دریافتهاند که نورونهای آیینهای در تکامل زبان، رشد همدلی، نظریه ذهن و یادگیری از طریق تقلید نقش دارند. برخی هم ادعا کردند که اختلالات طیف اوتیسم به خاطر نقص در فعالیت سیستم نورونهای آیینهای است. حتی برخی خمیازههای مسری را هم به کارکرد نورونهای آیینهای نسبت میدادند.
☆☆☆
همچنین، تلاشها برای ترجمه یافتههای درباره نورونهای آیینهای به کاربردهای بالینی و تربیتی نیز گسترش یافت. تصور میشد که اکتشاف نورونهای آیینهای به ما در درک پایههای عصبشناختی یادگیری مشاهدهای و ذهنخوانی کمککرده است.
☆☆☆
اما طولی نکشید که نوشتههایی در نقد نورونهای آیینهای نیز منتشر شد. در سال ۲۰۰۸، مری هلن ایموردینو-یانگ، استاد علوم اعصاب تربیتی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی مقاله جالبی منتشر کرد و ادعا کرد که توصیف "آیینه" برای نورونهای کشف شده میتواند گمراهکننده باشد، چرا که بیانگر یک انعکاس درونی منفعلانه و مستقیم از اهداف و اعمال شخص دیگری در درون مغز ما است. در حالیکه، درونی کردن اهداف و اعمال دیگری حاصل یک تعامل پویای وابسته به فرهنگ بین ذهنها است و تحت تاثیر نقاط قوت و ضعف عصب-روانشناختی یادگیرنده است.
☆☆☆
اما شاید دردناکترین تیر از میان تیرهای منتقدین از طرف گرگوری هایکوک، استاد علوم شناختی دانشگاه کالیفرنیا و مدیر مرکز علم زبان و آزمایشگاه علوم اعصاب زبان پرتاب شد که قلب نورونهای آیینهای را نشانه گرفت. او در مقالههای متعدد خود تاکید کرده که یافتههای درباره نورونهای آیینهای به درستی تفسیر نمیشود. در سال ۲۰۱۴ کتاب خودش با عنوان افسانه نورونهای آیینهای را منتشر کرد.
☆☆☆
هایکوک در این کتاب ضمن توصیف کاملی از مطالعات انجام شده در حوزه نورونهای آیینهای تلاش میکند نشان دهد که این ایده بر روی یک پایه سست بنا شده است. او ادعا میکند که کل مغز ضرورتا یک سیستم پیشبینیکننده است. در واقع مغز پیوسته در حال معنا کردن دریافتهای از حواس و سازمان بخشیدن به برونداد حرکتی از طریق پیشبینیهای مکانی است. اگر چه پیشبینیهای حرکتی توسط نورونهای آیینهای و مدار پیشحرکتی مربوط به آن بخش مهمی از این سیستم هستند، اما آنها صرفا یک بخش هستند و نه علت اصلی رمزگردانی ادراک ما برای پیشبینی اعمال دیگران.
☆☆☆
البته انتقادات درباره نورونهای آیینهای محدود به نقدهای ایموردینو-یانگ و هایکوک نیست و مقالههای دیگری هم در این ارتباط وجود دارد که پرداختن به همه آنها در این یادداشت میسر نیست. بعنوان یک نمونه دیگر به مقاله سیسیلیا هیس و کارولین کتمور مراجعه کنید که اخیرا با این عنوان معنادار منتشر شده است "چه بر سر نورونهای آیینهای آمد؟". این نویسندگان در مقاله خود به تحلیل جامعی از نتایج مطالعات درباره کارکردهای نورونهای آیینهای پرداختهاند و نشان میدهند که بر خلاف تصورات هایکوک همه آنچه از مطالعات در این زمینه حاصل شده را نباید دور انداخت. در مواردی مانند تقلید بعنوان مثال، به نظر میرسد که نواحی مغزی مرتبط با نورونهای آیینهای در کوپی کردن توپوگرافی حرکات بدنی نقش دارند. اما، ادعاهای مبنی بر ارتباط میان نقص در سیستم نورونهای آیینهای و اختلال اوتیسم با شواهد کافی حمایت نمیشود.
☆☆☆
در مجموع، من با توصیف هایکوک موافق نیستم که این اکتشاف را افسانه عصبی بنامیم. اما تاکید میکنم که این ایده در مواردی مورد سادهسازی، تفسیر نامناسب، کاربست نادرست و تعمیم بیشازحد واقع شده و چنین مواردی را میتوان در دسته افسانهها قرار داد. من معتقدم که نورونهای آیینهای نباید به دست فراموشی سپرده شوند. آنها هنوز از این قابلیت برخوردار هستند که بعنوان یک ساختار مهم در مغز انسان مورد کاوش واقع شوند.
☆☆☆
علی نوری، مدیر سیگ علوم اعصاب تربیتی
#یادداشت
#افسانه_های_عصبی
#نورون_های_آئینه_ای